جدول جو
جدول جو

معنی افیون خورده - جستجوی لغت در جدول جو

افیون خورده(اَفْ خوَرْ / خُرْ دَ /دِ)
کنایه از مسموم و مست:
بهر حرفی کز آن منشور برخواند
چو افیون خوردۀ مخمور درماند.
نظامی، گذاشتن گناه و دور کردن لغزش را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : عثرت سخن را اقالت نیست. (مقامات حمیدی). رکن الدین واسطه شد تا جرایم آن قوم را به اقالت مقابل فرمود. (جهانگشای جوینی). رجوع به اقاله شود
لغت نامه دهخدا
افیون خورده
مسموم و مست
تصویری از افیون خورده
تصویر افیون خورده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ مَ خَ)
فسون خوردن. فریب خوردن. (بهارعجم) (ارمغان آصفی) :
زن برو زد بانگ کای ناموس کیش
من فسون تو نخواهم خوردبیش.
مولوی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا